این را فقط برای تو مینویسم.
برای تمام آن سالهای کنار هم بودن،
برای همهی کتابهایی که تو باعث شدی بخوانم،
برای گرفتن هیجانانگیزترین عیدی از تو،
برای "مجلهی فیلم" هایی که تو میخریدی و ما مفت میخواندیم،
برای ساعتهایی که مجبورم میکردی مشتو مالت بدهم،
برای عصبانیتهایت،
برای هالهی رازآلودی که همیشه دورت بود،
برای غذاهای فوقالعادهات،
برای اولین باری که مشروب خوردم، ویسکی با یخ،
برای تنتن، برای سهپایهها، برای ژوزفین، برای ژوائوی تنتبالی، برای مارتین، برای رامونا،
برای بچههای نیمهشب که نگذاشتی در یازده سالگی بخوانمش،
برای دارگاشارد گفتنت،
برای کاسهی آجیل،
برای داداشی،
برای اشکهایی که اولین بار در فرودگاه پشت سرم دیدمشان،
برای "تو"یی که همیشه برایم "شما" بودی و تنها امشب تو خطابت میکنم،
تولدت مبارک! اما هیچ جور نمیتوانم باور کنم چهل ساله شدنت را.
امضا: قورباغهی فداکار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر