بالاخره تموم شد. کار خودم رو کردم. الآن دارم از کالج میآم٬ کلاسم رو حذف کردم٬ و از اونجايی که تنها همين يک کلاس رو داشتم٬ در واقع ترمم رو حذف کردم. حالم زياد خوش نيست٬ چون نمیدونم که کار درستی کردم يا نه. کلی پول بابت اين کلاس داده بودم که نصفش رو بهم برمیگردونن... اگر دو سه روز ديگه هم میگذشت٬ از همون نصف هم خبری نبود. درست بعد از اين که کار تموم شد و کتابهام رو هم پس دادم٬ صدای voice message رو شنيدم٬ شيوا بود٬ بهش زنگ زدم و گفتم که چه کار کردهم. تعجب کرد٬ اما چيزی نگفت٬ فقط پرسيد: «نمیخواستی صبر کنی تا اين ترم تموم بشه؟» مکث کردم و بعد گفتم: «ديگه تموم شد...»
شايد نوشتن اينا يه کمی حالم رو بهتر کنه٬ اما خيلی نگرانم... اميدوارم از تصميم امروزم پشيمون نشم... احتمالا تا چند روز آينده میرم ونکوور.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر