عصر جمعه است، هوا دیگه تقریبا تاریک شده، سوار دوچرخه میشی و از سر کار راه میافتی، اول تند تند رکاب میزنی اما وقتی به سربالایی نزدیک خونه میرسی دیگه سرعتت کم شده... بالاخره میرسی، هنوهن کنان و عرق کرده دوچرخه رو میذاری تو گاراژ و میدوی تو خونه.
مثل یه روبات برنامهریزی شده، قبل از هر چیزی میری سراغ کامپیوتر و روشنش میکنی... اول نوبت یاهو مسنجره، بازش میکنی و منتظر میشی، از سنگ و علف صدا در میاد، از مسنجر زبون بسته اما صدایی در نمیاد، نه آفلاینی و نه ایمیلی. بعد نوبت گوگل ریدره، چند تا وبلاگ به روز شده که مثل گرسنهها زود میخونی و تموم میشن. حالا دیگه چی کار میشه کرد؟ دوباره میری سراغ مسنجر، چراغ همه خاموشه، مثل خودت. دو تا کلیک میکنی و چراغت روشن میشه... اما نه، فایدهای نداره. ارکات رو باز میکنی، نخیر! دریغ از یک اسکرپ! این دفعه دست به دامن این گوگلتاک میشی که تازه دیروز پریروز دانلودش کردی، اما از بقیه چه خیری دیدی که از این یکی ببینی. اینجا هم سوت وکورتر از جاهای دیگه...
حالا انصافا در چنین موقعیتی به جز نوشتن یه پست افسرده چه کار میشه کرد؟
دوباره ملیحه شدهم.
پینوشت: ممنون از یک دوست نادیده که آخرهای نوشتن این پست ایمیلش بهم رسید. کلی به زندگی امیدوار شدم!
مثل یه روبات برنامهریزی شده، قبل از هر چیزی میری سراغ کامپیوتر و روشنش میکنی... اول نوبت یاهو مسنجره، بازش میکنی و منتظر میشی، از سنگ و علف صدا در میاد، از مسنجر زبون بسته اما صدایی در نمیاد، نه آفلاینی و نه ایمیلی. بعد نوبت گوگل ریدره، چند تا وبلاگ به روز شده که مثل گرسنهها زود میخونی و تموم میشن. حالا دیگه چی کار میشه کرد؟ دوباره میری سراغ مسنجر، چراغ همه خاموشه، مثل خودت. دو تا کلیک میکنی و چراغت روشن میشه... اما نه، فایدهای نداره. ارکات رو باز میکنی، نخیر! دریغ از یک اسکرپ! این دفعه دست به دامن این گوگلتاک میشی که تازه دیروز پریروز دانلودش کردی، اما از بقیه چه خیری دیدی که از این یکی ببینی. اینجا هم سوت وکورتر از جاهای دیگه...
حالا انصافا در چنین موقعیتی به جز نوشتن یه پست افسرده چه کار میشه کرد؟
دوباره ملیحه شدهم.
پینوشت: ممنون از یک دوست نادیده که آخرهای نوشتن این پست ایمیلش بهم رسید. کلی به زندگی امیدوار شدم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر