غریبترین نکتهی این زندگی که گرفتارش هستیم، اینه که هر کس در هر لحظه از زندگیش در حال انتخابه، انتخاب از بین دو یا چند مسیر، که انتخاب هر مسیر باعث قرار گرفتن در برابر یه چندراهی دیگه میشه، و تو هرگز نمیتونی بیش از یک انتخاب داشته باشی، و راه برگشتی هم وجود نداره. گاهی کاملا آگاهانه و با بررسی دقیق راه رو انتخاب میکنی و گاهی ندونسته و تصادفی در یک مسیر جدید قرار میگیری. این انتخاب گاهی خیلی سادهست مثل این که برای رسیدن به محل کارت از کدوم خیابون یا بزرگراه بری، و گاهی بزرگتر و مهمتر مثل انتخاب شهر یا کشور محل اقامتت...
و اما مسئلهی اصلی اینجاست که آگاهی تو همیشه محدود به مسیریه که درش قرار داری، و هرگز نمیتونی بفهمی که در صورت انتخاب یه راه دیگه در گذشته، الآن در چه نقطه و در چه وضعیتی میبودی. هرچند خیلی مواقع ممکنه ادعا کنی که اگر در گذشته فلان تصمیم رو گرفته بودی، حالا چنین بود و چنان، اما اینها همه چرنده و در واقع داری از چیزی حرف میزنی که هیچ علمی بهش نداری.
همینه که همیشه زندگی رو رازآلود نگه میداره، تو میتونی یه نفس عمیق بکشی و بگی که بهترین انتخاب رو کردی، اما هرگز مطمئن نخواهی بود، هرگز!
پینوشت: هیجانانگیزترین دیدی که به مرگ دارم٬ اینه که اون موقع نسبت به تمام راههای احتمالی که هرگز انتخاب نشدهاند٬ آگاهی پیدا کنی...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر