مطابق معمول از تعطیلات برای سفر استفاده کردم تا ده دوازده روزی را با پدر و مادر و اقوام، و البته دوستان خوبم بگذرانم.
در خانهی پدر و مادرم شانس این را داشتم که از تلویزیون و البته کانالهای ایرانی بهرهمند شوم. یکی از کانالهای تلویزیونی که از ایران پخش میشود (جام جم؟) برنامهای پخش میکرد به نام «بانوی ایرانی».
قسمتی که من دیدم در معرفی خانم پروفسوری بود که سالها در یکی از دانشگاههای ایران تدریس و تحقیق میکردند، و مولف چنیدن کتاب بودند. تا اینجای کار تقریبا همه چیز خوب به نظر میرسید، اما اشکال کار از پیامهای ضمنی موکد این برنامه بود.
بدون اغراق بیش از نیمی از وقت برنامه، در وصف همسر فداکار این خانم بود، ایشان که خودشان هم استاد همان دانشگاه بودند، با از خودگذشتگی به همسرشان اجازه و فرصت تحصیلات عالی و پیشرفت داده بودند، و اگر به خاطر این پشتیبانی و فداکاری نبود، هرگز همسرشان نمیتوانستند به موقعیت فعلی برسند. این خلاصه حرفهایی بود با فواصل چند دقیقهای از زبان افراد مختلف و به خصوص خود خانم پروفسور شنیده میشد.
سپس وصف خانم پروفسور را از زبان همکارهایشان میشنیدیم که در کمال تعجب به جای این که مستقیما این خانم را «همکار» خود بخوانند، از ایشان به عنوان «همسر همکارم» یاد میکردند، و سپس از فضایل علمی و اخلاقی ایشان و شوهرشان صحبت میکردند.
نقطه اوج برنامه وقتی بود که خانم پروفسور به آشپزخانه میرفتند و برای شوهرشان که پشت میز نشسته بودند، چای میآوردند و موسیقی دلانگیزی نیز این صحنه را همراهی میکرد.
و بدین ترتیب بود که من بیننده یاد گرفتم که اگر احیانا زنی از نظر علمی به درجهی بالایی رسید، قبل از هر چیز باید دنبال رد پای شوهر فداکاری گشت که این اجازه را به او داده، و اساسا همه چیز را مدیون او بود.
یاد گرفتم که اصولا رشد و ترقی، و پیشرفت علمی هیچ زنی بدون حمایت یک مرد ممکن نیست.
و البته هرگز فراموش نخواهم کرد که وظیفه اصلی هر زن فارغ از مقام و موقعیتش خانهداری و خدمت به شوهر است.
در خانهی پدر و مادرم شانس این را داشتم که از تلویزیون و البته کانالهای ایرانی بهرهمند شوم. یکی از کانالهای تلویزیونی که از ایران پخش میشود (جام جم؟) برنامهای پخش میکرد به نام «بانوی ایرانی».
قسمتی که من دیدم در معرفی خانم پروفسوری بود که سالها در یکی از دانشگاههای ایران تدریس و تحقیق میکردند، و مولف چنیدن کتاب بودند. تا اینجای کار تقریبا همه چیز خوب به نظر میرسید، اما اشکال کار از پیامهای ضمنی موکد این برنامه بود.
بدون اغراق بیش از نیمی از وقت برنامه، در وصف همسر فداکار این خانم بود، ایشان که خودشان هم استاد همان دانشگاه بودند، با از خودگذشتگی به همسرشان اجازه و فرصت تحصیلات عالی و پیشرفت داده بودند، و اگر به خاطر این پشتیبانی و فداکاری نبود، هرگز همسرشان نمیتوانستند به موقعیت فعلی برسند. این خلاصه حرفهایی بود با فواصل چند دقیقهای از زبان افراد مختلف و به خصوص خود خانم پروفسور شنیده میشد.
سپس وصف خانم پروفسور را از زبان همکارهایشان میشنیدیم که در کمال تعجب به جای این که مستقیما این خانم را «همکار» خود بخوانند، از ایشان به عنوان «همسر همکارم» یاد میکردند، و سپس از فضایل علمی و اخلاقی ایشان و شوهرشان صحبت میکردند.
نقطه اوج برنامه وقتی بود که خانم پروفسور به آشپزخانه میرفتند و برای شوهرشان که پشت میز نشسته بودند، چای میآوردند و موسیقی دلانگیزی نیز این صحنه را همراهی میکرد.
و بدین ترتیب بود که من بیننده یاد گرفتم که اگر احیانا زنی از نظر علمی به درجهی بالایی رسید، قبل از هر چیز باید دنبال رد پای شوهر فداکاری گشت که این اجازه را به او داده، و اساسا همه چیز را مدیون او بود.
یاد گرفتم که اصولا رشد و ترقی، و پیشرفت علمی هیچ زنی بدون حمایت یک مرد ممکن نیست.
و البته هرگز فراموش نخواهم کرد که وظیفه اصلی هر زن فارغ از مقام و موقعیتش خانهداری و خدمت به شوهر است.
۴ نظر:
yep, bringing tea for the husband is quite essential ;)
-m
I'm really sorry for my people
ignorance is dominating my country, I apologize for that.
vali ino ham bedoon ke poshte har marde movafaght yek zan vojood dare
تعجت میکنم که تا الان این واقعیت مهم رو نمیدونستی!
از تو بعید بود که زن با هوشی هستی( البته به پشتوانه مردی از خودت با هوش تر)
ارسال یک نظر