۱-یادم میاد پیشترها، توی دوران مدرسه، یکی از جملههای تکراری که میشنیدم، این بود: "قدر این دوران رو بدون که مسئولیت زندگی روی دوشت نیست، و کاری به جز درس خوندن نداری." و گاهی هم دنبالش اضافه میشد: "زمانی میرسه که حسرت این دوره رو میخوری."
نه، نمیخوام بگم که الآن دارم حسرت میخورم. اما الآن کمی معنی "بر دوش داشتن مسئولیت (یا خرج) زندگی" رو درک میکنم، و میتونم تا حدی بفهمم که چطور فشار ذهنی این موضوع میتونه دید آدم و تصمیماتش رو تغییر بده.
۲-هنوز گواهینامه نگرفتهم :(
۳-عدهای از عوامل خارجی سعی دارن من رو به داتکام شدن تشویق کنند. به نظر شما من رو چه به این حرفها؟
۴-امروزبرای اولین بار چند تا ترانه از خانم "پری زنگنه" شنیدم. خیلی خوشم اومد. اما متاسفانه یه کاست قدیمی بود و کیفیت چندان خوبی نداشت. روی اینترنت میشه چیز بیشتر و بهتری پیدا کرد؟
پینوشت: در بند ۱ ٬ به طور ملایم از آرایهی "ننه من غریبم" استفاده شده.
۱۱/۲۳/۱۳۸۵
عنوان منوان خبری نیست
برچسبها: روزمره
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر